مرجعی لذت بخش برای طراحان وب و گرافیک

عناوین محتوای این صفحه

در این مطلب از دکتر گرافیک، درباره آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او حرف خواهیم زد.

استیون پال جابز (Steven Paul Jobs)، کارآفرین، مخترع، بنیان‌گذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت رایانه‌ای اپل و یکی از چهره‌های پیشرو در صنعت رایانه بود. در ادامه به بیان زندگینامه این شخص می پردازیم.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

استیو جابز، بنیان‌گذار اپل، رهبری ذاتی و بیزار از سنت‌ها بود. چشم‌انداز او برای اپل و دنیای تکنولوژی، این برند را به بالاترین نقاط رساند. جابز که یکی از پایه‌گذاران ارزش‌مندترین برند دنیا محسوب می‌شود، شخصیتی کاریزماتیک، سخت‌گیر و هدف‌مند داشت و اصلِ پویایی را به استراتژی اپل تزریق کرد. تغییرات اپل در دوران رهبری جابز به حدی زیاد بود که این شرکت همین‌حالا هم میلیاردها دلار از درآمد سالانه‌اش را مدیون ایده‌های جابز است.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

می‌گویند که اگر پل‌ خراب شد، برای بازسازی آن‌ تلاش نکنید؛ چون چیزی که از دست رفته باشد، از دست رفته است. استیو جابز درهم‌شکننده‌ی سنت‌ها بود و حتی این عقیده را هم نقض کرد. او که در سال 1985 به ترک اپل مجبور شد، بعدها در سال 1996 به‌عنوان مدیرعامل به این شرکت بازگشت تا نشان دهد که برای عملی‌کردن نقشه‌های ذهنی‌اش، عزم جدی دارد.

 

زندگی شخصی

دوران کودکی:

استیون پائول جابز، در 24 فوریه‌ی 1955 در سانفرانسیسکوی کالیفرنیا به دنیا آمد. مادر و پدرش، جوآن شیبل (بعدها با نام جوآن سیمپسون) و عبدالفتاح جان جندالی هر دو فارغ‌التحصیل دانشگاه ویسکانسین بودند و پسر خود را هنگامی‌که هنوز نامی نداشت، برای فرزندخواندگی به زوجی از طبقه‌ی متوسط به نام‌های پاول و کلارا جابز بخشیدند.

جندالی، پدر جابز، استاد علوم سیاسی سوریه بود و مادرش، شیبل، به‌عنوان متخصص گفتاردرمانی کار می‌کرد. مدت کوتاهی پس‌ از این که استیو به فرزندخواندگی پذیرفته شد، پدر و مادر واقعی‌اش صاحب فرزند دیگری به نام مونا سیمپسون شدند. استیو جابز تا سن 27 سالگی هیچ اطلاعی از خانواده‌ی واقعی‌اش نداشت.

کلارا جابز حسابدار بود و پاول، سرباز قدیمی گارد ساحلی. آن‌ها در منطقه‌ای به نام مانتین ویو که بعدها سیلیکون ولی نام گرفت، زندگی می‌کردند. هنگامی‌که استیو نوجوان بود، با پدرش در گاراژ قدیمی خانه به کار روی وسایل الکتریکی مشغول می‌شد.

پاول به پسرش یاد داد چطور قطعات وسایل الکتریکی را از هم جدا و دوباره به هم وصل کند و این سرگرمی و تفریحی بود که کم‌کم اعتمادبه‌نفس، سرسختی و قابلیت فعالیت‌های مکانیکی او را پایه نهاد.

 

دوران نوجوانی و تحصیل:

استیو در جوانی، متفکری باهوش و مبتکر بود؛ بااین‌حال از تحصیلات رسمی مدرسه به‌شدت خسته و سرخورده شد. در دوران ابتدایی، کلاس‌های سنتی حوصله‌ی او را سر می‌بردند. او به ندرت با هم سن و سال‌های خود رفیق می‌شد و چندین بار مجبور شدند به خاطر رفتارهای زننده و شوخی‌های زشتش تحصیلات او را به حالت تعلیق درآورند؛ به‌طوری‌که معلم کلاس چهارم مجبور شد برای درس خواندن با رشوه او را تطمیع کند.

روش معلم جابز جواب داد و استیو به‌قدری در درس‌هایش پیشرفت کرد که مسئولین مدرسه از او خواستند دو کلاس را جهشی بخواند و مستقیماً وارد دبیرستان شود؛ اما والدینش با این پیشنهاد موافقت نکردند. او کلاس پنجم را جهشی خواند و در کلاس ششم با تهدید والدین فقیرش به ترک تحصیل، آن‌ها را وادار کرد همه‌ی پس‌انداز خود را صرف خرید یک‌ خانه جدید کنند تا او بتواند به مدرسه‌ی جدیدی برود.

بعد از اتمام دبیرستان، استیو جابز وارد کالج رید در پورتلند اورگن شد. او که هنوز بی‌هدف و سرگردان بود، بعد از شش ماه کالج را ترک کرد و 18 ماه بعد را در کلاس‌های خلاقیت دانشگاه گذراند. استیو بعدها گفت که در این مدت عاشق دوره‌های آموزشی خوش‌نویسی بوده است و سیستم‌عامل مکینتاس طرح‌های مختلف حروف و فونت‌های فاصله‌دار خوبش را مدیون این دوره‌ها است.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

اولین شغل:

در سال 1974 استیو به‌عنوان طراح بازی‌های ویدیویی با شرکت آتاری همکاری می‌کرد. وظیفه او ساختن یک برد الکترونیکی برای یک بازی شرکت آتاری (به نام Breakout) بود. بر طبق گفته نولان باشنل جایزه‌ای 100 دلاری به ازای هر تراشهای که در فرایند طراحی از دستگاه اصلی حذف می‌شد، داده می‌شد. استیو که دانش اندکی در طراحی مدارهای الکترونیکی داشت، با استیو وازنیک قول و قراری گذاشت که اگر وازنیک بتواند مداری با حداقل تعداد تراشه‌ها طراحی کند، جایزه‌ای را که از آتاری دریافت می‌کنند، بین خودشان تقسیم کنند.

این پروژه انجام شد و با وجود حیرت فراوان مسئولین آتاری، وازنیک توانست که تعداد تراشه‌های استفاده شده در دستگاه نهایی را 50 عدد کاهش دهد. متأسفانه، وازنیک طراحی را به حدی فشرده انجام داده بود که تولید دستگاه نهایی بر روی خط مونتاژهای آن دوران ممکن نبود. با وجود این، جابز به وازنیک گفت که آتاری تنها 700 دلار از جایزه را پرداخت کرده‌است (در صورتی که تمامی 5000 دلار جایزه پرداخت شده‌بود) و پیشنهاد کرد که وازنیک نیمی از آن یعنی 350 دلار را برای کاری که انجام داده‌بود بردارد.

پس از اطلاع‌یافتن از واقعیت، وازنیک در یک مصاحبه دراین‌باره گفت که این یک مسئله کوچک است. جابز به این پول نیاز داشت و حقیقت را به من نگفت. جابز چندین ماه بعد این شرکت را نیز ترک کرد تا علاقه‌مندی خود به روشنگری روحی را در هند دنبال کند. سفری که باعث شد او مصرف قرص‌های روان‌گردان را هم تجربه کند.

 

سفر به هند:

استیو دوست نزدیکی به نام دانیل کوتکی در کالج رید داشت. جابز و دانیل هر دو به ذِن، دیلن و ال‌اس‌دی علاقه داشتند. دانیل از طبقه مرفه نیویورک بود و به مکتب بودا علاقه داشت. استیو بیشتر وقتش را با دانیل و الیزابت هولمز (دیگر دوست استیو در کالج) می‌گذراند. جابز هرگز به عرفان‌های شرقی، به ویژه مذهب بودایی ذن به دید یک تفریح خیالی و زودگذر متعلق به دوران جوانی نگاه نکرد. او عمق این علاقه‌مندی را لمس کرده‌بود.

استیو در سال 1974 به هند سفر کرد تا با نیم کارولی بابا (یک گوروی هندی) از نزدیک دیدار کند. او همراه دوستش دانیل در جستجوی روشنفکری معنوی بود. اما هنگامی که که به هند رسیدند متوجه شدند که او درگذشته‌است. وی پس از یک سفر معنوی هفت‌ماهه، با سری تراشیده و جامه سنتی هندی بر تن، به آمریکا بازگشت. استیو در طول این مدت از ال‌اس‌دی (نوعی روان گردان) استفاده می‌کرد که به گفته خودش از بهترین کارهای عمرش و دلیل اصلی موفقیت‌هایش بوده‌است.

 

کمپانی اپل (Apple)، فراز و نشیب ها

در سال 1975 جابز و استیو وازنیک همدیگر را در کلوپ کامپیوتری هوم برو ملاقات کردند و همین آشنایی پیش‌زمینه‌ای شد تا یک سال بعد، آن‌ها به همراه رونالد وین کامپیوتر اپل را در گاراژ خانه‌ی جابز در کریست درایو بسازند. برای تأمین بودجه‌ی اولیه کار، جابز فولکس‌واگن خود و وازنیک ماشین‌حساب پیشرفته موردعلاقه‌ی خود را فروخت.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

جابز و وازنیک با عامه‌پسند‌کردن تکنولوژی و ساخت سیستم‌های کوچک‌تر، ارزان‌تر و قابل‌دسترس، انقلابی در صنعت کامپیوتر ایجاد کردند. وازنیک طراحی یک سری از کامپیوترهای شخصی جدید به نام اپل 1 (Apple I)” را به عهده گرفت و جابز مسئولیت بازاریابی و فروش آن‌ها را به عهده داشت. این کامپیوترها هرکدام به قیمت 666 دلار و 66 سنت به فروش رفتند.

اپل 1، 774 هزار دلار برای شرکت جابز و وازنیک کسب درآمد کرد. پس از آن، رهبران اپل چند ماه را در گاراژ جابز صرف مونتاژ بردهای اپل1 کردند و آن‌ها را به فروشندگان مستقل کامپیوتری فروختند.

در همان زمان وازنیک کار روی کامپیوتر بهتری را آغاز کرده بود. سیستم جدید بسیار پیشرفته‌تر و پشتیبانی گرافیک رنگی آن قابل‌ توجه بود. جابز و وازنیک می‌دانستند که “اپل 2 ( Apple II)” می‌تواند موفقیت فوق‌العاده‌ای برای آن‌ها باشد؛ به همین دلیل جابز به دنبال جذب سرمایه‌گذار بود.

جابز در ژانویه‌ی 1977 توانست انجل مایک مارکولا، مدیرعامل سابق اینتل را متقاعد کند که مبلغ 250 هزار دلار روی اپل سرمایه‌گذاری کند. مارکولا به انقلاب در حال وقوع سیستم‌های کامپیوتری ایمان داشت و به بنیان‌گذاران جوان وعده داد که در عرض کمتر از دو سال آن‌ها شرکتشان را در فهرست فورچون 500 خواهند دید.

شاید مارکولا در مورد نرخ رشد اپل بیش‌ازحد خوش‌بین بود؛ ولی در مورد اینکه اپل به‌سرعت به یکی از داستان‌های موفقیت آمریکایی تبدیل می‌شود، حق داشت. Apple II بسته‌بندی زیبایی داشت، استفاده از آن آسان بود و ویژگی‌های متفکرانه‌ی زیادی در خود داشت و به‌همین‌دلیل موفق شد بازار رقابتی کامپیوتر را فتح و بنیان‌گذارانش را میلیونر کند.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

هنگامی‌که نرم‌افزار VisiCalc برای “اپل 2” معرفی شد، صدها هزار نفر از مردم آمریکا، از حسابداران گرفته تا صاحبان کسب و کار، اپل 2 را خریداری کردند تا محاسبات و برآوردهای خود را در خانه انجام دهند. این موج فروش تا آن زمان بزرگ‌ترین جهش مالی به‌حساب می‌آمد.

پس از موفقیت‌های به دست آمده، در سال 1980 مخترعان تصمیم گرفتند سهام شرکت خود را در بازار بورس به فروش برسانند و شرکت را تبدیل به سهامی عام کنند. چهار سال بعد، ارزش خالص ثروت جابز به بیش از 200 میلیون دلار رسید و این در حالی بود که او فقط 25 سال سن داشت.

موفقیت اپل توجه IBM (غول صنعت کامپیوتر) را که آن زمان هنوز تنها فروشنده‌ی اصلی CPU به شرکت‌های بزرگ بود، به خود جلب کرد. آن‌ها یک سال پس از اینکه اپل 3 به علت قیمت بالا و برخی مشکلات سخت‌افزاری در بازار شکست‌ خورده بود، در آگوست 1981 کامپیوترهای شخصی IBM را وارد بازار کردند.

IBM تبدیل به بزرگ‌ترین تهدید برای اپل شد و این شرکت شهرت خود را در معرض سقوط می‌دید. جابز و وازنیک همه‌ی امیدشان به پروژه کامپیوتری تجاری به نام اپل لیزا بود.

 

اپل لیزا Lisa

استیو جابز در شروع اعتقاد زیادی به پروژه‌ی لیزا (Lisa) داشت و دانشمندان آزمایشگاه تحقیقاتی کامپیوتر زیراکس (Xerox PARC) بر او تأثیر زیادی گذاشته بودند. متخصصان آزمایشگاه Xerox PARC از تکنولوژی‌های جدیدی مثل رابط کاربری گرافیکی (GUI) و ماوس، اترنت، چاپ لیزری و برنامه‌نویسی شیء گرا برای آماده‌سازی این صنعت استفاده می‌کردند. جابز غرق جذابیت GUI شد چون استفاده از آن نسبت به خط فرمان‌ متنی ساده‌تر بود.

لیزا با وجود اضافه شدن رابط کاربری گرافیکی و ماوس، به لحاظ اقتصادی شکست خورد. برخی از کارشناسان، علت شکست را قیمت بالا و سرعت پایین‌تر از انتظار آن ذکر می‌کنند و برخی هم بی‌تجربگی نسبی جابز در حوزه‌ی مدیریت و بازاریابی را مسبب این فاجعه می‌دانند.

جابز در جستجوی مدیری مستعد بود که بتواند آن‌ها را در توسعه و گسترش شرکت یاری دهد و در سال 1983 با جان اسکالی یکی از مدیران شرکت پپسی کولا به توافق رسید که مدیریت اپل را به عهده بگیرد.

 

Macintosh و ترک اپل

شکست پروژه‌ی لیزا به جابز صدمه زیادی زد و او تصمیم گرفت روی پروژه‌ای کوچک به نام Macintosh کار کند. مکینتاش قرار بود کامپیوتر شخصی ارزانی باشد که استفاده از آن به‌راحتی کار با یک توستر است.

جابز سرپرست پروژه‌ی مکینتاش شد و تصمیم گرفت نسخه‌ای کوچک‌تر و ارزان‌تر از لیزا را با یک رابط کاربری گرافیکی از پوشه‌ها، آیکون‌ها و منوهای کشویی و یک ماوس کامل کند. تحقق پروژه‌ی مکینتاش سه سال طول کشید. جابز گروه کوچکی از مهندسان جوان درخشان را که به نگرش او کاملاً ایمان داشتند، به یاری گرفت و البته پشتیبانی جان اسکالی را نیز با خود داشت.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

در ژانویه‌ی 1984 جابز در جلسه‌ی سالانه سهام‌داران شرکت، مکینتاش را معرفی کرد. پروژه در هیاهوی زیادی راه‌اندازی شد و در چند ماه اول به نسبت موفق بود. بااین‌حال در اوایل سال 1985، فروش آن رو به کاهش گذاشته بود؛ اگرچه جابز حاضر به تصدیق این قضیه نبود و همچنان ادعا می‌کرد مکینتاش، اپل را نجات داده است.

واکنش‌ استیو جابز به موفقیت مکینتاش تنش زیادی در شرکت ایجاد کرده بود، مخصوصاً بین جابز و اسکالی. در ماه می همان سال استیو جابز تلاش کرد رؤیا و مدیران ارشد شرکت را متقاعد کند اسکالی را برکنار کنند، ولی آن‌ها به ماندن اسکالی رأی دادند و اعلام شد بعد از این جابز هیچ نقش و وظیفه عملیاتی در شرکت ندارد و فقط به ریاست هیئت مدیره ادامه می‌دهد.

جابز چهار ماه بعد را به مسافرت گذراند و اخبار را پیگیری کرد تا اینکه طرح جدیدی به ذهنش رسید:

“بنیان‌گذاری یک شرکت کامپیوتری جدید باهدف رسیدن به مدارج بالاتر و به‌کارگیری عده‌ای از مهندسان که سابقاً در شرکت اپل کار می‌کردند.”

هنگامی‌که شرکت اپل از برنامه‌ی جابز آگاه شد، تهدید کرد به خاطر استفاده از اطلاعات باارزش آن‌ها در یک شرکت رقیب از او شکایت می‌کند. درنتیجه جابز از ادامه کار منصرف شد و همه‌ی سهام خود از شرکت اپل را فروخت. چندی بعد جابز دوباره طرح خود را از سر گرفت ولی با تلفیق نکست، اپل شکایت مطرح‌شده را چند ماه به تعویق انداخت.

 

نکست و پیکسار

شرکت نکست (NeXT) با سرمایه‌ی هفت میلیون دلاری پایه‌گذاری شد و جابز در سال 1989 سیستم نکست کامپیوتر را ساخت که نرم‌افزار آن مبنای آیفون‌های امروزی است. نکست کامپیوتر اگرچه نقاط قوت بسیاری داشت (ازجمله اولین مرورگر وب و نرم‌افزارهای کاربردی) ولی هرگز تولیدات خود را در سطح بالا به فروش نرساند و در سطح حوزه‌های آکادمیک باقی ماند.

نسل دوم کامپیوترهای نکست با عنوان نکست کیوب (NeXT Cube)، سیستم ایمیل چندرسانه‌ای (نکست میل) را ارائه کرد که ارسال صدا، تصویر، گرافیک و ویدیو را برای اولین بار امکان‌پذیر کرد. در سال 1993 مجموعه‌ی نرم‌افزاری آن‌ها (نکست استپ) با همه تجهیزاتش به شرکت اینتل واگذار شد.

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

جابز در این سال‌ها فعالیت دیگری هم داشت. او یک شرکت انیمیشن را از جرج لوکاس خرید که بعدها استودیوی انیمیشن پیکسار (Pixar) نام گرفت. جابز روی پتانسیل استودیوی پیکسار به‌قدری حساب می‌کرد که 50 میلیون دلار روی آن سرمایه‌گذاری کرد.

پیکسار فیلم‌های محبوبی از قبیل داستان اسباب‌بازی، نجات نمو و شگفت‌انگیزان را تولید کرد. در سال 2006 پیکسار با دیزنی ادغام شد و تا جابز تبدیل به بزرگ‌ترین سهامدار شرکت دیزنی شود.

 

بازگشت استیو جابز به اپل

برخلاف موفقیت‌های پیکسار، نکست نتوانست طبق برنامه، خود را تبدیل به مهم‌ترین سیستم‌عامل آمریکا کند. در سال 1996 اپل شرکت نکست را به مبلغ 429 میلیون دلار خریداری کرد و سال بعد جابز به جایگاه پیشین خود یعنی سمت مدیرعامل شرکت اپل بازگشت. جابز همان‌طور که در دهه‌ی هشتاد شرکت اپل را به دنیا معرفی کرده بود، بار دیگر با بازگشت خود این شرکت را احیا کرد.

 

مرگ استیو جابز و دلایل آن

استیو جابز در سال 2003 برای درمان سنگ کلیه به دکتر مراجعه کرد، اما پزشکان متوجه «سایه‌ای» بر پانکراس او شدند. پزشکان به مدیرعامل اپل گفتند که او به سرطان نورواندوکرین (گونه‌ای سرطان پانکراس که نادر ولی درمان‌پذیر است) مبتلا شده است.

ابتلا به سرطان، بدترین اتفاقی است که می‌تواند برای هر کسی بیافتد، اما استیو جابز تا حدی خوش‌شانس بود؛ چون افراد مبتلا به تومور سلول‌های جزیره‌ای غدد درون‌ریز معمولا زودتر از مبتلایان به سایر تومورهای پانکراس از بیماری خود مطلع می‌شوند و شانس بیشتری برای درمان دارند.

پزشکان به جابز توصیه کردند سریعا زیر تیغ جراحی برود، اما او در کمال ناباوری سراغ گزینه‌های درمانی شرقی رفت. جابز تصمیم گرفت به رویکرد «تفکر جادویی» روی بیاورد. او به مدت 9 ماه تلاش کرد بیماری‌اش را ازطریق رژیم سبزیجات، طب سوزنی، گیاهان دارویی، پاک‌سازی روده و سایر روش‌هایی که در اینترنت پیدا کرده بود، درمان کند. او در برهه‌ای زمانی حتی سراغ رمال رفت.

درحالی‌که هیئت‌مدیره‌ی نگران این بود که اگر سهامداران متوجه بیماری جابز شوند سهام خود را به فروش می‌رسانند و از اپل خارج می‌شوند؛ درنهایت با تصمیم جابز مبنی بر محرمانه‌نگه‌داشتن این خبر موافقت کردند.

استیو جابز در سال 2004 عمل جراحی موفق داشت و پزشکان توانستند تومور سرطانی پانکراس او را خارج کنند. جابز پس از عمل، راز بیماری خود را در رسانه‌های عمومی فاش کرد.

با همه‌ی تلاش‌ها، به‌نظر می‌رسید که سرطان نمی‌خواهد دست از سر استیو جابز بردارد. در سال 2006 کاهش وزن قابل‌توجه استیو جابز در کنفرانس توسعه‌دهندگان اپل، شایعات درمورد بازگشت سرطان او را تقویت کرد. در آن زمان سخنگوی اپل به رسانه‌ها گفت: «سلامت استیو جابز، پایدار است.»

 

آشنایی با کارآفرین برتر استیو جابز و زندگینامه او

 

تکذیبیه‌ی اپل، مردم را قانع نکرد. هر چه زمان می‌گذشت، استیو جابز در مراسم‌های مختلف، نحیف‌تر و ناتوان‌تر به نظر می‌رسید. اپل به «مشکلی معمول» در بدن جابز اشاره می‌کرد و خود جابز می‌گفت که کاهش وزنش نتیجه‌ی نامتعادل‌بودن هورمون‌ها است. او حتی یک‌بار به صراحت گفت: «گزارش‌ها درباره‌ی مرگ من بسیار اغراق‌آمیز‌ند.»

در سال 2009، انکارهای استیو جابز به پایان رسید. او در آن زمان مرخصی پزشکی گرفت و با ارسال ایمیل به کارمندان شرکت، گفت مسائل مربوط‌به سلامتی‌اش پیچیده‌تر از حد انتظار بوده است.

چند ماه بعد، وال‌استریت ژورنال از حقیقتی شگفت‌آور پرده برداشت: استیو جابز در ایالت تنسی پیوند کبد انجام داده بود. بیمارستان در ابتدا این موضوع را تکذیب کرد، اما مدتی بعد در بیانیه‌ای گفت: «زمانی که فرد اهداکننده در دسترس قرار گرفت، استیو جابز بیمارترین فرد در فهرست انتظار بود.»

استیو جابز پس از 6 ماه مرخصی، به اپل بازگشت؛ اما مشکلات سلامتی‌اش همچنان ادمه داشتند. او در اوایل سال 2011 بار دیگر مرخصی اجباری گرفت. چند ماه بعد، جابز دیگر مدیرعامل اپل نبود. او در ایمیلی به کارمندان شرکت نوشت: «همیشه گفته‌ام که اگر روزی برسد که دیگر نتوانم وظایفم را انجام دهم… خودم اولین‌ فردی هستم که به شما خواهم گفت. متأسفانه، آن روز فرا رسیده است.»

جابز حتی در اوج دوران بیماری هم تلاش کرد استانداردهای سخت‌گیرانه و سطح بالای خود را حفظ کند. او در بیمارستان با 67 پرستار صحبت کرد و در نهایت رضایت داد که سه نفر از آن‌ها روند درمان را برعهده بگیرند. با این‌حال تا چند ماه بعد، دیگر کاری از کسی ساخته نبود.

در تاریخ 5 اکتبر سال 2011، اپل رسماً اعلام کرد استیو جابز درحالی‌که توسط اعضای خانواده احاطه شده بود، در خانه‌اش در کالیفرنیا درگذشت. جابز به هنگام مرگ، 56 سال سن داشت.

تگ ها:

آخرین مطالب بروز شده ...
پشتیبانی دکترگرافیک

پشتیبانی دکترگرافیک

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *